تنها “غم زندگیم” بدون تو زندگی کردن بود …حالا دیگر غمی ندارم ، آماده ام برای مرگ !
آرام می آیم همانجای همیشگی ، سر همان ساعت همیشگی با همان شوق که می شناسیَش با خودم حرف می زنم ، برای خودم خاطره تعریف می کنم و بی صدا مثل همیشه می روم بی آنکه تو آمده باشی !
یکی بود ، یکی نبود من موندم و اون نموند من دیدم و اون ندید من خواستم و اون نخواست من التماس کردم و اون نشنید من هستم و اون رفته !من خستم و اون …
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
یه آدَمایی هَم هَسْتَن کِه هیچْوَقْت تَرْکِت نِمیکُنَن...
وَلی بَلَدَن کاری کُنَن تا خودِت👈یَواش یَواش تَرْکِشون👉کُنی...
لرزش صدایم مال سرمای هواست این پرده ی اشک روی چشمهایم هم همینطور چیزیم نیست به خدا من فقط دلواپس توام ، لباس گرم در چمدانت گذاشتی ؟
از وقتی رفته ای آدم ها عجیب شبیه هم شده اند و تو غریبه تر با آن ها و با من …منی که این روزها عجیب شبیه همه ی آدم ها شده ام ...
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﺩ